این جا در تاریکی
وقتی خبر رو شنیدم تازه صبح شده بود. هوای شیراز برفی و سرد. سوز بدی میومد. شهر قشنگ بود اما هیچ منظره ای به چشمم نیومد.. رفتم تو اتاق لباسمو عوض کردم. هشتگ خطای انسانی و انتقام و آمریکا و اتوبوس جاده ی.. چراغ رو خاموش کردم و خیره به سقف تا شب و شیفت بعد..
به مصیبت دچاریم. مصیبتی که دل همه رو گرفتار خودش کرده. این وری و اونوری دوست و آشنا چه اون که موشک خورد چه اون که دکمه رو اون لحظه بین هول و هراس حمله به پایگاه نظامی و بحبوحه ی جنگ زد. دل همه خونه. اما بیشترین ضربه به اعتماد ما خورد. چرا گفتن نقص فنی؟ چرا به ما که این همه سال با همه ی مشکلات کنار کشور بودیم رو راست نبودن؟ کی از ما رو راست تر و همراه تر بود که رو بازی نکردن؟ یکی نوشته بود اگه این پرواز بین دو نقطه ی داخلی بود بامصلحت اندیشی رفتار میکردن یا صداقت؟
صدایی تو ذهنم با قاطعیت میگه، نمیخوام، ولی میگه بدون شک مصلحت اندیشی!و نمی ذاشتن پیروزی ناشی از حمله به پایگاه آمریکایی تحت الشعاع این خطا قرار بگیره...
نه حاج قاسم دیگه برمیگرده نه بچه ها شریف و بقیه مسافرای هواپیما که هر کودومشون تو یه قلب عزیزترین بودن... ولی این حق ماست که داغدار شفافیت باشیم و خواهانش. کاش زودتر مرهم این دردها بیاد. همین
آه از غمی که تازه شود با غم(های)ی دگر ...