خرده روایت های خواهر برادری! :)
يكشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۷، ۰۵:۱۲ ب.ظ
سرندیپیتی: احمد وبلاگت خیلی سرده.
من: حالا قراره براش بخاری بخرم! هعععععععع D:
سرندیپیتی: زهرمار! منظورم اینه که یعنی مثلا ببین خطای دورش رو. اینا رو یه رنگ شاد بذار واسش خب. مثلا نارنجیش کن!
من: باشه عصری میرم دو تا اسپری رنگ میخرم کارت نباشه!! هععععععععع D:
سرندیپیتی: خیلی بیشوعوری!! :/ بابا خب لا اقل یه عکسی چیزی بزن یه گوشه ی این بی صاحاب شده!!
من: برو میخ و چکش و چارپایه رو از تو آشپزخونه بیار یه تابلو خوشکل گرفتم همین الان یاحسینش کنیم!
سرندیپیتی: پسره ی سَبُکِ متحجر :/
من: D:
۹۷/۰۴/۳۱