صادانه

مثل تیکه های خامه ی یخ زده وسط بستنی اسکوپی :)

صادانه

مثل تیکه های خامه ی یخ زده وسط بستنی اسکوپی :)

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خرده روایت های خواهر برادری» ثبت شده است

روز - داخلی - اتاق پذیرایی : 

- احمد میگم به نظرت کروکودیلا اگه سرشون بخاره چجوری می خارونن!؟ 
- با دست دیگه !
- نه خب دستشون نمی رسه !
- آره دستشون از بغل شکمشون در میاد و کوتاهم هست !
- وای پس چیکار میکنن ؟! 
- به نظرم معمولا تحمل میکنن ! :| 
- برو بابا من میدونم ! همشون با یه پرنده ای دوست میشن که آبیه! هم نوک میزنه و سرشون رو میخارونه، هم تیکه های غذا رو از لای دندوناشون در میاره ! 
- نگا شعور کروکودیل از تو بیشتره ! اون نخ دندون میکشه تو نه ! 
- با کی بودی ؟! 
- تو ! 
- [ پرتاب قند ! پرتاب مداد ! پرتاب هر چی رو میز بود ! ]
- [جا خالی دادن ! خندیدن از تهه حلق همراه با لرزش لوزه ها ! فرار به سمت درب خروجی ساختمان !]




 

۴ نظر ۱۲ مرداد ۹۷ ، ۱۳:۳۸
صاد