صادانه

مثل تیکه های خامه ی یخ زده وسط بستنی اسکوپی :)

صادانه

مثل تیکه های خامه ی یخ زده وسط بستنی اسکوپی :)

سندرم بوسه ی نزدیک!

شنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۷، ۱۱:۳۷ ب.ظ

امروز صبح رفته بودم پامو گچ بگیرم. اینترنتی نوبت معاینه گرفته بودم که لازم نباشه صبح کله ی سحر برم تو صف طویل نوبت! باید تا قبل از ساعت 8 و نیم هزینه ی ویزیت رو پرداخت می کردیم وگرنه نوبتم حذف می شد! ساعت نه بدو بدو بدون صبحانه خودمو رسونده بودم اونجا و با اصرار نوبت رو سیو کردم! درمانگاه بیمارستان حسابی شلوغ بود و من با عصا آروم آروم رفتم رو یکی از صندلی ها بنشینم منتظر تا نوبتم بشه و برم داخل. تلویزیون بزرگ سالن انتظار رو شبکه ی نمایش بود و داشت فیلم سینمایی استالینگراد رو پخش می کرد! حالا محیط خودش تنش داشت به اندازه ی کافی، اینام یک فیلم پر از صحنه های جنگ و درگیری و خون و خون ریزی رو گذاشته بودن برا ملت پخش بشه! چین و چروک های صورتم با هر شلیک بازیگر نقش اول فیلم عمیق تر می شد(!) که از گوشه ی چشمم یه مادر جوون رو دیدم که چند ردیف جلوتر از من رو صندلی نشسته بود و نوزادشو گرفته بود بغلش. خم شده بود رو بچش و صورتش رو تو ده سانتی متری بچه نگه داشته بود و هر از چند ثانیه آروم گونه و دست و شکم بچش رو می بوسید :) من یه لحظه حس کردم تمام درد پامو گرسنگی و صحنه های استالینگراد از ذهنم پاک شد! کوچولوی مورد نظر هم با چشمای باز و بی حرکت فقط مامان رو نگاه می کرد که براش می خنده و آروم باهاش حرف می زنه. آرومه آروم. فیلمو ول کرده بودم و فقط به اینا نگاه می کردم که جزیره ی آرامش بودن توی اون بازار شام :)
نیم ساعت بعد مجددا یک حرکت مشابه دیگه رو دیدم! انگار که یک جور ویروس خوش آیند بود که منتشر می شد! یک آقای جوون قد بلند، بچه ی چهار ماهشو تو بغل گرفته بود و منتظر وایساده بود تو صف. همون موقع برق رفت و دکتر ارتوپد اعلام کرد که کامپیوترش خاموشه و نمیتونه عکس های رادیولوژی رو ببینه! ملت ریختن به هم و داد و بیداد که این چه وضعیه آخه معطلمون کردین فلان! بعد اون وسط سر این کوچولو رو گردنش گیر نمی کرد و هی آروم خم می شد سمت سر باباش! باباهه هم هر سری بر می گشت یه ماچ قشنگ و آروم می گذاشت رو لپ بچش :) نمیدونم کس دیگه ای هم این صحنه ها رو دید اون وسط یا نه اما هر کسی که دید قطعا یه قُلُپ گنده از آرامش و حس خوب نصیبش شد :)
     

نظرات  (۳)

۳۰ تیر ۹۷ ، ۲۳:۵۵ تسنیم ‌‌
بیمارستان کلا سعی میکنه به آدم افسردگی تزریق کنه. باید حتی المقدور ازش دوری کرد. اما زایشگاه بهترین بخش که نه، تنها بخش خوب (شاد) بیمارستانه و من عاشقشم.
پاسخ:
آره باید بهشون گوشزد کرد گاهی وقتا! من بین روتیشنایی که رفتم اول اورژانس رو خیلی خوشم اومد بعدش اطفال! یه بار به یکی از بچه ها تو اسکرین گفتم شما ها چرا اینقد خوشالین همش؟ :) خندید گفت کاکا خوشال نباشیم نمیگذره که :)
۳۱ تیر ۹۷ ، ۱۸:۰۲ محبوبه شب
منکه اونجا نبودم ولی با خوندن یادداشت شما حس خوبی بهم منتقل شد چه برسه به افرادی چون شما که اون صحنه ها رو دیدن : )
پاسخ:
حسابی کیف داد :)
آخی.چقدر قشنگ.حتی خوندنش هم حس خوبی داره.
ولی اسم فیلم استالینگراد هست نه استالینگارد.
پاسخ:
آره واقعا کیف داد D: 
ممنون از دقتتون تصحیح شد
زنده باشین :) 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">